چند سال بعد ، هادسون و ماریا به همراه فرزندان خود در خانه ای زیبا و بزرگ زندگی کردند.
افراد زیادی نزد آنها آمدند. هادسون بیماری های آنها را معالجه کرد و به آنها خبر خوب مسیح نجات دهنده را گفت.
اما افرادی بودند که اصلاً از این موضوع خوشحال نبودند. یک شب آنها دزدکی آمده و خانه را آتش زدند.
بسیاری از افراد از جمله ماریا به شدت مجروح شدند. او برای فرار از شعله های آتش نیاز به کمک داشت.
پسرشان چارلز ادوارد چند ماه بعد متولد شد.
هادسون و ماریا دعا کردند ، "خدای عزیز ، لطفاً خانه جدیدی را به ما بدهید و هر چیز را که برای زندگی لازم داریم."
God took good care of them.
ماهها و سالهای بسیار شلوغ به همه قدرت هادسون نیاز داشت.
بعد از این همه کار ، او خیلی خسته شد. در ژوئیه 1860 او به همراه خانواده و یك دوست برای استراحت به انگلستان رفت.
هادسون روزانه برای چین دعا می کرد:
"خداوند از من در انگلیس برای پیدا کردن پنج مبلغ جدید برای چین استفاده کن."
خدا جواب داد!
هادسون و دوستانش سازمانی تاسیس کردند.
این سازمان ساخته شد که مبلغین را برای رفتن به چین آموزش دهند.
اندکی پس از آن ، 8 مبلغ جدید به چین سفر کردند.
در ماه مه سال 1866 ، هادسون به همراه خانواده ، یك دوست و 16 مبلغ دیگر به چین بازگشت.
... به زودی ، 70 مبلغ دیگر آمدند
... و بعداً 100 مبلغ دیگر
... و سرانجام 800 مبلغ وجود داشتند که بخشی از سازمان بودند.
هادسون در سال 1905 درگذشت.
سازمان که او تأسیس کرده است ، هنوز هم در حال کار است! آن را بشارت به سرزمین چین نامیدند. اکنون به آن سازمان مبشران خارج از کشور گفته می شود.